گرچه انتظار سخت است ، اما پایان انتظار ، آغاز زندگی است.آغاز عشق ، همیشه با تو بودن است، دلخوشی من با تو نفس کشیدن است،روز مرگ من ، لحظه ی بی تو بودن است.لحظه های خیس من ، به یاد تو ام در این غروب دلگیر و پر از غم.هنوز هم به یادت پر از احساسم ، هنوز هم به عشقت پر از امیدم هنوز با تو به رویاها میروم ، هنوز باور ندارم که دور از تو ام.
مدتهاست که با این دوری و فاصله ساخته ام ، تو نیستی که ببینی از غم نبودنت هنوز خودم را نباخته ام.بشنو صدای فریاد مرا ، ای خدا برسان به من یار مرا .هر روز مست تو ام ، در این حال مستی ، باز هم در غم دوری توام.دفترم پر از شده از بهانه های من ، چشمهایم پر شده از اشکهای من ، چگونه سر کنم بی تو این لحظه های دور از تو بودن را.عشق من هر جایی بدان که به یاد توام ، همیشه در آرزوی دیدن چهره ی ماه توام، من که هر شب می بینم چهره ات را در آسمان ، میبوسم گونه ی تو را از همینجا ، و مینشینم به انتظارت در مرز بین سرزمین تنهایی و دشت عاشقان